شعري از حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي
بر در دوست به اميد پناه آمده ايم
همره خيل غم و حسرت و آه آمده ايم
چون نديديم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ايم
از بيابان خطرخيز ديار ظلمات
تا به سرچشمه نور اين همه راه آمده ايم
بهر ديدار چو بوديم تهى از حسنات
بر درش توبه کنان غرق گناه آمده ايم
چون نبوديم در اين لشکر زوّار «امير»
لاجرم جزء سياهىّ سپاه آمده ايم
ما نداريم به جز «کوى رضا» بارگهى
به سر کوى تو با عشق و رضا آمده ايم
دست ما گير و به مقصد برسان اى مولا!
لنگ لنگان به تعب نيمه راه آمده ايم!
تو در اين مصر عزيزى و گدايانى چند
به تمنا به در خانه شاه آمده ايم
هر طرف کوس «فنا» مى زند آهنگ رحيل
ما به درگاه رضا بهر «بقا» آمده ايم
«ناصرم» خادم درگاه توأم اى محبوب
بينوائيم پى برگ و نوا آمده ايم
منبع : علم و عرفان